دنیا بیگانه
گاهی دوست دارم چشمم رو ببندم و بعد باز کنم ی تست کوچیک بارداری مثبت تو دستم باشه ...
گاهی دوست دارم چشمم رو ببندم و بعد باز کنم ی برگه آزمایش ک بتای بالای بارداری رو نشون میده دستم باشه ...
گاهی دوست دارم چشمم رو ببندم و بعد باز کنم ببینم دارم دستم رو شکمم هست و دارم با کودک درون جرف میزنم ...
گاهی دوست دارم چشمم رو ببندم و باز کنم ببینم ک دکتر سونو گرافی در مورد جنسیت و سلامتی کامل کودکم حرف میزنه و من محو تماشا هستم ...
گاهی دوست دارم چشمم رو ببندم و باز کنم خودم تو سیسمونی فروشی در حال انتخاب لباس ببینم...
گاهی دوست دارم چشمم رو ببندم و باز کنم ببینم اتاق عزیز دردونه ام حاضر هست و با لگد هاش دلم رو نوازش میکنه...
گاهی هم دوست دارم چشمم ببندم و باز کنم ببینم ک با ورود من و کودکم از بیمارستان ب خونه همه چی خیلی زیبا ب نظر میاد...
و فقط الان میبندم و اصلا دوست ندارم باز کنم ...