و باز هم -_-
سلام و ببخشید برای نبودم تو این مدت واقعا در گیر دکتر رفتن و مشکلات نازایی ام بودم ، ک تیر ماه ای یو ای کردم و نشد و با امید رفتم پیش پزشکم و خواستم تا ای وی اف بشم ک بیستم شهریور انجام دادم و دوتا جنین انتقال دادم و دیروز جواب ازمایشم منفی شد دوباره و این بار سخت تر از همیشه و همه منفی شدن برایم گذشت آنقدر سخت ک اصلا نمیتونم خودم رو دوباره ب دست بگیرم و بهش فکر نکنم خیلی امید وار بودم ک بشه ولی چ کنم ک تقدیر الهی چیز دیگه ایی هست ...
تمام این مدت ک استراحت میکردم و امید داشتم برای همه اونایی ک منتظر هستن دعا میکردم و از خدا میخواستم ک هیچ ینده ایی رو نا امید نکنه ولی خودم نا امید شدم ...
دیگه نمیدونم چ کنم ...
خسته ام ...
هفته دیگه تولدم هست و خیلی حالم خرابه ...
کاش الان بیست سال بعد بود و این دوران تموم میشد واقعا دیگه نمیکشه اعصابم ...
بیچاره همسری دلم ب حالش کبابه ...
دلم برای مادرم و خواهرام میسوزه ک با داغ دلم من اون ها هم میسوزند ...
و تمام دوستان و آشنا هایی ک آرزوی بچه دار شدن من رو دارن و با نگاه هاشون حالیم میکنن ک همیشه دعا گویم هستن...
زندگی دار مکافات هست و هر کس برای خودش مشکلاتی داره ...
خدای مهربونی ک این تقدیر رو برای ما رقم زده حتمن چاره ایی هم براش فراهم میکنه ...
امیدوارم...
امیدوارم...
امیدوارم...