پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 16 سال و 16 روز سن داره
وروجک نیامده من وروجک نیامده من ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

من و وروجکم

کار امروز مامان

سلام عزیزم امروز مامان و بابا به همراه عمه ها و عمو به کمک مامان بزرگ شمار فتیم چون اسباب کشی داشت و نیاز به کمک همه بودن از کوچیک و بزرگ با این خیلی کار بود و شلوغ پلوغی ولی من باز هم جای شما گلم رو خالی میدیم ...
17 آذر 1391

هدیه بابا به مامان

 وای عزیز من سلام گلکم میدونی چی شده  بابا یی امروز مامانیتو  برد  جمهوری براش یه دوربین حرفه ای خرید  خیلی خوشحالم کرد  ، ان شالله  زودی بیای تا ازت عکسای خوشگل بگیرم ...   عاشقتونم  هم تو جوجه دلم که هنوز نیومدی و هم بابایی که از تمام دنیا بیشتر دوسش دارم
16 آذر 1391

بی خواب شبانه

سلام عزیزکم  چند شب که خوابم نمیبره  و فقط پیش باباییت میخوابم که  تنهاش نذاشته باشم  ولی امشب بابایی تنها خوابیده ، خوش به حالش خیلی زود خوابش میبره  تا سرشو میذاره رو بالش خواب ، خدا کنه شما هم وقتی  پا به دنیا گذاشتی  مثل بابایی نازت راحت بخوابی  ....   از اینا بگذریم  چند وقتیه که تو سایت ها و وبلاگای مختلف میگردم تا عکس نی نی  ناز پیدا کنم  که بهش حس داشته باشم  و اون و مال خودم بدونم  که اینو پیدا کردم  میدونم که  شما گلم از این ناز تری برای من شیرین تر  ولی چه کنم بی کاری دیگه... ...
16 آذر 1391

بهانه

  سلام مامانی ، قربونت بشم خوبی  عزیز دلم...   یه حس های خوبی دارم مامانی همش فکر میکنم که خیلی نزدیکیم اونقدر که وقتی چشمامو میبندم میبینمت گلم ، صورت گرد تپلی و ناز که زل زدی تو چشم  مامانیت ، قربونت بشم  عزیزکم....   دیروز رفتم سر خاک بابایی(بابا بزرگ) با مامانی باباجونت و زندایی و دایی از بابایی خواستم که زودتر بفرستت پیش خودم ، چون بابایی نزدیک خداست صداشو زودتر از ما میشنوه ، حتما که تا   الان گفته به خدا تا بیای پیش ما...     راستی کمتر از چهار ماه دیگه پسر دایی به دنیا میاد خیلی خوشحالم دوست دارم زود ببینمش ... ...
13 آذر 1391

دعای مادر

سلام عزیزکم مامان خوبی گلم ، پنج  شنبه شب مامانی پیشم موند  شب و با هم خوابیدیم تا نزدیکای صبح حرف زدیم و قتی حرف شما اومد پیش مامانی میگفت که باید تحملمو ببرم بالا و هی مثال میزد فلانی ببین که چند سال منتظر و فلانی ببین  این مشکلو  داره  و منتظر و    یهویی حالم منقلب شد و شروع کردم به گریه کردن  ،  و مامانی خیلی ناراحت شد  منو در آغوشش گرفت  و از ته دلش برام دعا کرد که منم  مادر بشم  ، خدایا دعای مادرم و مستجاب کن الهی آمین .... الان خیلی ناراحتم که  مامانم و ناراحت کردم ، گناه داشت می افته تو فکر کاش جلو ی  اشکامو  میگرفتم ولی اصلا دست خودم نبود همین جوری ...
13 آذر 1391

نا شکر نیستم

خدای  من از همه چیزای خوبی که به من دادی   شکرت    خدای مهربونم ، شکـــــر    شــــکـــــــــرت خدا جونم  ده هزار بار شکر
8 آذر 1391

صدامو میشنوی ؟؟؟؟؟؟؟؟

وای چرا دلم اروم  نمیشه  حالم خوب نمیشه   دارم خفه میشم  دلم گرفتست  دنبال روزنه امیدم  تا نور ببینم خدا داره از همه طرف تحت فشارم میذاره  آی خدای من اخه چرا ، چرا  کارای خونمونم جور نشد  نی نی  هم که جور نمیشه  خستم  اینقدر که هوار کشیدم  و گریه کردم خستم  دیگه امیدم از دست میدم دارم مطمئن میشم که خدا نه صدامو میشنوه و  نه منو میبینه    داره از هر طرف یه موج منفی میاد  ،  آخ  خدای من آخـــــــــــه چرا  .... بازم من از داشته هایم که به من عنایت کردی  ممنونم و شاکر خدایا هزاران باااااااااااااااااااااااااااااااااارررر شکـــــــــ...
7 آذر 1391

وای که هنوزم دلم گرفتس

اه خدای من کجایی یه گوشه نگاهی هم به ما کن ....   وای امام حسینم  دلم برای  اون روزایی که داشتی ، آتیش میگیره  چی کشیدی اخه چقدر درد کشیدی وای  دلم گرفتست..... ...
2 آذر 1391

یا حسیــــــــــــــــــــــــــن (ع)

یا امامم کمکم کن و دستم رو تو این ماه عزیز بگیر  ،  امامم برو پیش خدا و ازش برایم فرزندی سالم و صالح  بخواه که  شما بزرگوارم پرورشش دهم  ....   خدایا بزرگ در رحمتت را بروی ما هم باز کن الهی  آمین     ...
28 آبان 1391