پیشی رفت :(
سلام دوستای گلم ببخشید یه مدتی هست که سرم با خیاطی و پیشی ویه موضوع دیگه که بعدا براتون میگم گرم بوده و همچنان هست البته فقط با خیاطی ، چون پیشی و بردم گذاشتم خونه مامانم که حیاط داره اونجا براش بهتر ولی من که بهش عادت کرده بودم خیلی برام سخت شده دوباره برگشتم به قبل که تو خونه تنهام وقتی پیشی بود باهاش همش حرف میدم و دعوا میکردم که گاز نگیره یه بهونه ایی داشتم که برای خودم که همش تو خونه باهم بودیم خیلی روزای خوبی را با هم داشتیم شبا با هم میخوابیدیم صبح هم با هم بیدار میشدیم در کل فصل پاییز امسال متفاوت ترین پاییزی بود که تا به حال داشتم ...
دلم تنگ شده براش و گاه گاهی هم برای جای خالیش گریه میکنم ...
و دیگه براتون بگم تو هفته آینده میخوام برم بیمارستان یه عملی دارم که وقتی برگشتم میام و کامل براتون توضیح میدم
فقط ازتون میخوام که برای سلامتیم برام دعا کنید که خیلی محتاجم به دعا تون
خیلی دعا کنید
خیلی
دوستدار شما مامان وروجک که در آینده به دنیا خواهد آمد