پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 16 سال و 3 روز سن داره
وروجک نیامده من وروجک نیامده من ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

من و وروجکم

هستم

سلام به همه عزیزان ان شالله که همگی خوب باشید منم شکر خدا خوب هستم و از پایین اومدن وزنم لذت میبرم جای شما خالی شاید به جرات میتونم بگم که بهترین کار زندگیم بود که کردم و هزاران بار از خدای مهربونم ممنونم و هر روز شکر گزار این روزهای هستم امید وارم که همه از زندگیشون لذت ببرن .... فقط جای هدیه خداوند تو خونمون خالی که امیدم به خداست و از او فقط میخوام  همین و بس ...
23 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

سال نو همه مبارک با یه عالمه قلب خوشگل 💟💞💝💗💜💓💛💚 💔💕💖💔💜💜💚💗✌💞💟💝💘💗💛💓💔 💕👍💔💖💕💔💖💙💖💓💓💜💛💚💗 💝💞💟💟👄💋💋👄💕💟💘💛💜👄💋 💔💞💘💘💜💔💟💞✋💝💘💚 💓💕💕💖💕👅💋👄💜💞 💟💕💞✌💘💘💚 💜👅💔💕💖
2 فروردين 1394

تحولی در من

سلام به خواندگان روشن و خاموشم که همه تون و خیلی دوست دارم و اینقدر الان انرژی دارم که میتونم همتون پر از انرژی مثبت کنم ... روزگارم خیلی جدید شده خوشحالم و خدا رو هر شب شکر میکنم که این باعث این تحول بزرگ شده .... زندگی برام جدید شده روحیه ام عوض شده ... از وعده غذایی بگم که از گنجشک هم کمتر میخورم و از این بابت شادم چون قبلنا خیلی گشنم میشد ولی الان به ندرت احساس گشنگی میکنم ... وزنم هم خوب کم شده خدا روشکر و تا بیست تا دیگه کم شه راه درازی دارم ولی امید وارم و بهش فکر نمیکنم که چقدر کم میکنم همین که چند روز یه بار وقتی رو ترازو هستم چند صد گرمی کمتر از قبل میبینم جای شکرش باقی... و در آخر خیلی راضی ام وخدا رو هزاران بار شکر میکن...
18 اسفند 1393

روزگار جدید

روزگارم خیلی متفاوت شده اینقدر که نمیدونم باید چه کنم منی عاشق غذا بودم الان ده روز که هیچ نخوردم فقط مایعات خوردم گشنم نیست ولی مغزم گشنست که نمیدونم چه باید کرد ... تا یه هفته دیگه هم مایعات و بعدش میتونم پوره و غذاهای له شده بخورم تا سه هفته وتا بعد که ببینیم چی میشه... استرس تب و لرز بعضی وقت ها میگیرتم و با سلام و صلوات از خودم دور میکنم چون خطرناک ترین چیز بعد از عمل تب و لرز که خیلی بهم رستارا و دکترا متذکر شدند که حواسم جمع باشه ، مثلا دیشب گرمم شده بود و همسرجان نگران که نکنه خدای ناکرده تب و لرز باشه و مدام مراقبم بود ، خودمم هم ترسیده بود...   برام دعا کنید که همیشه محتاج دعاهاتون هستم  &nb...
25 بهمن 1393

زندگی از نوعی دیگر

سلام سلام به دوستای گلم که وب منو دنبال میکنند ، خیلی دوستون دارم مخصوصا مامان محمد صالح عزیز که هیچ پیام و بی جواب نمیذاره  گفته بودم که....    منتظر یه اتفاق هستم که مسیر زندگیم و عوض کنم بالاخره بعد از کلی تلاش و پیگیری موفق شدم هفته گذشته به تا ریخ 14 بهمن 93 عمل اسلیو معده انجام بدم به دلیل اینکه خودم خیلی استرس داشتم به هیچ کس نگفته بوذم ، خدا رو شکر مل با موفقیت انجام شد و الان زنئگی جدیدی و برای خودم شروع کردم   از اضافه وزنم همیشه دلگیر بودم چون به محض این که یه روز پیاده روی نداشتم یا کمی از رژیم خارج میشدم دو کیلو وزن اضافه میکردم  و وزنم هم بالای صد کیلو بود که همیشه باعث عذا...
20 بهمن 1393

پیشی رفت :(

سلام دوستای گلم ببخشید یه مدتی هست که سرم با خیاطی و پیشی ویه موضوع دیگه که بعدا براتون میگم  گرم بوده و همچنان هست البته فقط با خیاطی ، چون پیشی و بردم گذاشتم خونه مامانم که حیاط داره اونجا براش بهتر ولی من که بهش عادت کرده بودم خیلی برام سخت شده دوباره برگشتم به قبل که تو خونه تنهام وقتی پیشی بود باهاش همش حرف میدم و دعوا میکردم که گاز نگیره یه بهونه ایی داشتم که برای خودم  که همش تو خونه باهم بودیم خیلی روزای خوبی را با هم داشتیم شبا با هم میخوابیدیم صبح هم با هم بیدار میشدیم در کل فصل پاییز امسال متفاوت ترین پاییزی بود که تا به حال داشتم ... دلم تنگ شده براش و گاه گاهی هم برای جای خالیش گریه میکنم ...   و دیگه برا...
18 دی 1393

بی خبری

سلام   نمیدونم چی بگم  حالم خوبه وقتی  که مشغول خیاطی ام  ولی زمانی که بی کارم یا خوابم یا با پیشی بازی میکنم  دارم کم کم به نداشتن  عادت میکنم  خیلی کمتر از گذشته به فکر بچه هستم ، انگار داره برام غریبه میشه که احساس مادری داشته باشم  یه سری فکری جدید دارم که اگه خدا بخواد درست  همه چی پیش بره شاید خوشحالتر  و سالمتر زندگی کنم به دعا هاتون همچنان نیازمندم و دعا میکنم که هیچ کس حسرت هیچ چیز و  نخوره،  حالا هر چی که باشه  نمیدونم که دلم پر ، خالی یا اصلا چه حسی دارم بیشتر احساس خلاء میکنم انگار دارم خالی از همه احساسات دنیا میشم که نمیدونم خوبه یا بد ... فقط میگذرون...
2 آذر 1393