پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 16 سال و 3 روز سن داره
وروجک نیامده من وروجک نیامده من ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

من و وروجکم

یا امام رضا

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) یا امام رضا یا ضامن اهو  دستم به دامنت تنهام نذار تو این امتحان الهی دارم کم میارم  ، به دل خسته ام رحم کن و برو پیش خدا شفاعتم کن  ، من میخوام بیام پا بوست  ولی تا حاجتم ندی نمیتونم بیام  چون دفعه اخری ازت خواستم دفعه بعد با بچه بیام تا بچه هامو غلام در خونت کنم  ،یا امام رضا شرمنده و روم سیاست از بس نق زدم و نا شکری کردم  ولی بزار به دل خستم  میدونی که چقدر میخوامت و چقدر با ارزشی برام  و اینم میدونم که دست رد به سینه ام نمیزنی فقط ازت میخوام سال اینده سالگرد تولدت منم با بچه های صحیح وسالم وصالح در خدمتت باشیم اقا  ، حاجت به بقل اشک شوق بریزم که ...
15 شهريور 1393

هفت ماهه

راستی یادم رفت بگم که دختر عمه ام یه نی نی دختر هفت ماهه به دنیا اورده که الان دو هفته اشه و وزنش  اولیه اش یک کیلو شیصد گرم بوده که الان که دو هفتشه یک کیلو هشتصد شده ان شالله که همیشه صحیح و سلامت باشه 
3 شهريور 1393

مغز خالی

سلام دوستان بالاخره این پری لعنطی خودشو نشون داد بعد از شصت روز واقعا دیگه داشتم کم میاوردم همش فکر های منفی میومد به ذهنم که دارم یائستگی زود رس گرفتم  از این فکرا ناجور میزدم حالا انگار با اب سرد دوش گرفته باشم خیالم یکم راحت شد ... میدونم که همه این تاخیر ها فقط به خاطر استرسم  و فکر کردنای زیادم که اصلا نمیتونم کنترلشون کنم ، شب و روز دارم فکر میکنم اصلا هم تمومی نداره ... کاش مغزم خالی بود فقط توش هوا بود چه راحت میشدم من😆😆😆
3 شهريور 1393

حال و روز خراب

سلام دوستان خوبم که همیشه همرامید هنوز پری تشریف فرما نشدن و منم رفتم ازمایش خون دادم ومنفی شد قرص ال دی برای پنج روز شروع کردم والان دو روز که تموم شده واز پری خبری نیست و همش حالت درد پریودی میاد سراغم اونم به شدت زیاد اصلا از نا انداختتم حوصله هیچ کاری و ندارم  و واقعا خستم الان نزدیک  به پنجاه و خورده ای روز از اخرین پری میگذره  ، واقعا  موندم دیگه چیکار کنم اگه تا اخر هفته دیگه نشم مجبورم برم دکتر...
29 مرداد 1393

سفر به قم

السلام علیکم یا حضرت معصومه  با بابایی برای ماموریت کاریش رفتیم قم  پابوس حضرت معصومه که صبح اون میفتم سر کار تا شب و خونه دایی بودیم و باهم روزا میریم حرم تا همسری برگرده ما هم بر  میگشتیم یه روز هم ناهار مهمانسرا ناهار خوردیم که خیلی خوب بود خدا قسمت همه کنه انشالله ... خیلی التماس خانم حضرت معصومه رو کردم که حاجت روا کنه منو بریم پابوس بردار بزرگوارش با بچه به بغل با یه دنیا شادی که انشالله دست رد به سینه ام نمیزنه ... برای همه دعا کردم که هیچ کس غصه به دل نداشته باشه شادان باشه... آن شالله که زیارتم مقبول حق باشه ازم قبول کنه ...     یه چیز دیگه چون با گوشی میام شاید نوشته هام یکم در هم و برهم باش...
20 مرداد 1393

انتظار

سلام ساعت 00:56 دقیقه هست و من بیدارم و اینکه هنوز پری نیومده و مات و گیج موندم و بی بی منفی همش واعصاب معصابم ندارم اصلا
16 مرداد 1393

بازی خدا

خدا هم با من بازیش گرفته الان دوهفته است که شدیدا توهم زدم  که باردارم ،چرا :چون همیشه بعد از خوردن پروژسترون یک یا دو روز بعد پری میومد ولی این بار دو هفته است که نیومده حسابی حال و روزم و عوض کرده آخه خدا چرا اینقدر عذابم میدی منکه همیشه شکر گزارتم ..  دوباره الان بی بی زدم منفی شد خیلی حالم گرفتست ما میخواستیم  این دوره  بریم برای ای یو ای نمیدونم چرا اینقدر کشش میدی خدا ، نفسمو  داری میگیری ازم ... بیچاره شوهری که چقدر امید وار شده بود که نی نی داریم  چون من تمام علایم بارداری رو داشتم ،دلم براش آتیش میگیره خیلی مرد خوبی هیچی به روم نمیاره ولی من از ته دلش با خبرم  که چی میگذره ....  ...
12 مرداد 1393