پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 16 سال و 2 روز سن داره
وروجک نیامده من وروجک نیامده من ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

من و وروجکم

مغز خالی

سلام دوستان بالاخره این پری لعنطی خودشو نشون داد بعد از شصت روز واقعا دیگه داشتم کم میاوردم همش فکر های منفی میومد به ذهنم که دارم یائستگی زود رس گرفتم  از این فکرا ناجور میزدم حالا انگار با اب سرد دوش گرفته باشم خیالم یکم راحت شد ... میدونم که همه این تاخیر ها فقط به خاطر استرسم  و فکر کردنای زیادم که اصلا نمیتونم کنترلشون کنم ، شب و روز دارم فکر میکنم اصلا هم تمومی نداره ... کاش مغزم خالی بود فقط توش هوا بود چه راحت میشدم من😆😆😆
3 شهريور 1393

حال و روز خراب

سلام دوستان خوبم که همیشه همرامید هنوز پری تشریف فرما نشدن و منم رفتم ازمایش خون دادم ومنفی شد قرص ال دی برای پنج روز شروع کردم والان دو روز که تموم شده واز پری خبری نیست و همش حالت درد پریودی میاد سراغم اونم به شدت زیاد اصلا از نا انداختتم حوصله هیچ کاری و ندارم  و واقعا خستم الان نزدیک  به پنجاه و خورده ای روز از اخرین پری میگذره  ، واقعا  موندم دیگه چیکار کنم اگه تا اخر هفته دیگه نشم مجبورم برم دکتر...
29 مرداد 1393

سفر به قم

السلام علیکم یا حضرت معصومه  با بابایی برای ماموریت کاریش رفتیم قم  پابوس حضرت معصومه که صبح اون میفتم سر کار تا شب و خونه دایی بودیم و باهم روزا میریم حرم تا همسری برگرده ما هم بر  میگشتیم یه روز هم ناهار مهمانسرا ناهار خوردیم که خیلی خوب بود خدا قسمت همه کنه انشالله ... خیلی التماس خانم حضرت معصومه رو کردم که حاجت روا کنه منو بریم پابوس بردار بزرگوارش با بچه به بغل با یه دنیا شادی که انشالله دست رد به سینه ام نمیزنه ... برای همه دعا کردم که هیچ کس غصه به دل نداشته باشه شادان باشه... آن شالله که زیارتم مقبول حق باشه ازم قبول کنه ...     یه چیز دیگه چون با گوشی میام شاید نوشته هام یکم در هم و برهم باش...
20 مرداد 1393

انتظار

سلام ساعت 00:56 دقیقه هست و من بیدارم و اینکه هنوز پری نیومده و مات و گیج موندم و بی بی منفی همش واعصاب معصابم ندارم اصلا
16 مرداد 1393

بازی خدا

خدا هم با من بازیش گرفته الان دوهفته است که شدیدا توهم زدم  که باردارم ،چرا :چون همیشه بعد از خوردن پروژسترون یک یا دو روز بعد پری میومد ولی این بار دو هفته است که نیومده حسابی حال و روزم و عوض کرده آخه خدا چرا اینقدر عذابم میدی منکه همیشه شکر گزارتم ..  دوباره الان بی بی زدم منفی شد خیلی حالم گرفتست ما میخواستیم  این دوره  بریم برای ای یو ای نمیدونم چرا اینقدر کشش میدی خدا ، نفسمو  داری میگیری ازم ... بیچاره شوهری که چقدر امید وار شده بود که نی نی داریم  چون من تمام علایم بارداری رو داشتم ،دلم براش آتیش میگیره خیلی مرد خوبی هیچی به روم نمیاره ولی من از ته دلش با خبرم  که چی میگذره ....  ...
12 مرداد 1393

خودتون

سلام در این روزای عزیز که یه حال و هوایی داره که بین خودتو خدای خودت...  و فقط هی با خدای ناز ومهربانت که بخشنده ترینه و دوای درد تمام مریضاست ، میتونی هر چی رو  خیلی راحت ازش بخوای ... ببخشید که نمیتونم زود زود بیام و از روزگارم بگم اخه زیاد با قبل فرق نکرده نا شکری نمیکنم از ظاهری نمیگم از درونم میگم ، زیاد نمیام به خاطر اینه که همه حرفای دلم تکراری شده ... فقط میتونم شاکر خدا باشم که هستم و هست ... خیلی خیال باطل دارم تو ذهنم که اگه فقط یکیش هم قرار باشه به واقعیت بپیونده من دیگه رو زمین قرار نمیگیرم و میرم تو اسمون ها ... خیلی دوستون دارم  ...
2 مرداد 1393

گلکسی

سلام به دوستای گلم خوبید انشالله که ، خدارو شکر منم خوبم و خیلی دلم برای اینجا و با شما بودن تنگیده بود از پریشب که وایمکس دار شدیم چندین بارسعی کردم بیام و پیغام بذار ولی کامپیوترمون هم انگاری به مشکل خورده از بس باهاش کار نکردیم خاک رفته توش ... از اینا بگذریم به غصه دلم که برسیم که همچنان غصه داره و گاه و بیگاه از تهش صدای اهی کوتاه میاد بالا طوری که مثل  درد زایمان پنج دقیقه یه بار میاد و میره ، خیلی دوست میداشتم که بعد این همه روزایی که نبودم میومدم و خبر خوب بهتون میدادم ولی نشد که به این بار که برای ای یو ای در تلاش بودم اصلا تخمک خوب نداشتم و برنامه کنسل شد و فردا وقت دکتر دارم تا برم برای این دوره  درمان که ان شال...
24 تير 1393

برای چندمين بار

سلام دوستان گلم نمیتوانم چرا هر چی سعی میکنم پیام بزارمش نمی شه و الان به سختی با گوشی اومدم فقط این و بگم که وایمکس دار شدیم و خیلی زود میام  همین تا بعد فعلا بای
24 تير 1393

شروع

سلام ، خوبید ، خوشید ! ای منم بدک نیستم ،  بعد از اسباب کشی به خونه جدید  سال نو اومد و من خونه تکونی نداشتم که باعث خوشنودی من شد و سال جدیدمون با خوشی و با تفکر مثبت شروع کردیم که هفته اول به عید و بازدید گذشت و هفته بعدشم به سفر به دیار مادری من که اونجا هم خیلی خوش گذشت با این که خود درمانی کرده بودم و همش توهم داشتم ولی در کل خوب بود و تا امروز همش مهمون داری کردم و هنوز مهمونی دوستای دانشگاهیم مونده که فکر کنم هفته بعد بیان ....  و اینکه خیلی به این سری درمان که میخوام برم امید دارم از خدا میخوام نا امیدم نکنه و نور امید و تو خونمون روشن کنه واقعا از سوت و کور بودن خونه متنفرم  وقتی تنها تو خونه ام  دیگه ...
10 ارديبهشت 1393

اولین پست جدید در منزل نو

سلام دوستای گلم  ببخشید چند وقتی نبودم هم سرم با منزل نو گرم بود و هم اینکه اینجا اینترنتومون وصل نیست و الان با دایال آپ  وصل شدم و سرعتم بسیار پایینه در اولین فرصت میام و این چند وقت رو مینویسم و اینکه دوستون دارم  و هم چنان در جستجو کودکم هستم و هر ماه  انتظارشو میکشم  و یه چیز دیگه این که برای این ماه میخوام برم ای یو ای و برام دعا کنید ...   قربان شما مامان وروجک
5 ارديبهشت 1393